دار عزلت گزید خاقانی


که به از دار ملک خاقان است

خورش از مشرب قناعت ساخت


که چو زمزم هم آب حیوان است

نبرد تا تواند انده رزق


کانده رزق بر جهانبان است

عمرا گر بهر رزق موقوف است


رزق موقوف بهر فرمان است

نپذیرد ز کس حوالهٔ رزق


که ضمان دار رزق یزدان است

مور را روزی از سلیمان نیست


گه ز روزی ده سلیمان است